موضوع : مقولات نزد کانت و علامه طباطبایی
پژوهشگر: مهدی صانعی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
ارسطو برای اولین بار در رساله "قاطیغوریاس" ادعا کرد "ماهیات اولیه" یا "مقولات اولیه"، ده مقوله بیشتر نیستند. به نظر کانت اگر ما بتوانیم تعداد قضایای اصلی را پیدا کنیم، میتوانیم تعداد مفاهیم ماقبل تجربی فاهمه را هم پیدا کنیم به نظر وی تعداد قضایای اصلی را به دوازده عدد معین کنیم. از نظر کانت احکام از چهار جنبه صادر میشود که هر کدام از آنها نیز سه حالت دارند: الف:بر اساس کمیت ب: بر اساس کیفیت ج: بر اساس نسبت د: براساس جهت.
تعداد مقولات از نظر کانت محدود است، در عین حال که قایل به وجود متفرعاتی برای آنها میباشد.در مورد کاربرد مقولات و مفاهیم درج در باب واقعیات، کانت معتقد است که ذهن آنچه را که از پیش خود بطور ذاتی و ساختاری دارد بر واقعیات تحمیل میکند و در واقع رنگ خود را بر وقایع میزند ولی از نظر علامه ذهن آنچه را که از خود واقع، با فعالیتهای خاص ادراکی بدست آورده است، بر واقع بار میکند. در این حالت چارچوبهای ثانوی ذهن جزو ساختار ذهن نیستند بلکه از واقعیات اخذ شدهاند و منتزع از آنها هستند.
کلمات کلیدی: مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی،
مقدمه
بحث مقولات به ازسطو باز میگردد مقولات یا قاطیغوراس یا کاته گوریا، تعبیری است که ارسطو از بحث مقولات دارد بحث از جایگاه مقولات، از جمله مباحثی است که همواره مورد گفتگو بین فیلسوفان بوده است و بزرگان فلسفه غرب و نیز فلسفه اسلامی به این مقوله پرداخته اند . از آنجمله اند کانت در فلسفه غرب و علامه طباطبایی در فلسفه اسلامی. در این تحقیق به بررسی مقایسه ای آرائ این دو بزرگ پرداحته میشود . لکن از آنجا که ارسطو در این خصوص مقدم بوده و پیش از همه به این مقوله پرداحته ایت جهت آشنایی اجمالی با این مقوله نگاهی خواهیم افکند به مقولات از نظر ارسطو.
مقولات از نظر ارسطو
ارسطو برای اولین بار در رساله "قاطیغوریاس" ادعا کرد "ماهیات اولیه" یا "مقولات اولیه"، ده مقوله بیشتر نیستند و تمام مقولات دیگر از همین ده مقوله سرچشمه می گیرند. در زمان ترجمه رساله قاطیغوریاس به عربی، نام این کتاب را به دلیل ده مقوله بودن این ماهیات، از قاطیغوریاس به "مقولات عشر" یا "مقوله های دهگانه" تغییر دادند و این مقولات در زبان عربی به "مقولات عشر" معروف شدند.
البته در تعداد واقعی اجناس عالیه اختلاف های اساسی وجود دارد و عددهای بسیار متفاوتی برای این مقولات بیان شده است بعضی تنها چهار مقوله را پذیرفته اند و بعضی دیگر تا بیست و چهار مقوله پیش رفته اند[ شهابی،1382 ، 25]، خود ارسطو نیز در دیگر رساله های خود تعداد مقولات را کمتر از ده مقوله بیان کرده است، اما به هر حال تعداد ده مقوله در بین اکثر منطق دانان مورد قبول واقع شد و مقولات دهگانه به عنوان اجناس عالیه پذیرفته شد.
تقسیم بندی مقولات عشر
ارسطو مقولات را در نگاه اول به دو دسته تقسیم بندی کرد؛ اول مقوله هایی که برای وجود داشتن متکی به چیز دیگری نیستند مانند تمام اجسام و حیوانات مثل چوب، سنگ، پرنده و... اینها همه مقوله-هایی هستند که به خودی خود قابل تصورند و نیاز به چیز دیگری ندارند، اما دسته دوم مقوله هایی هستند که حتما باید به وسیله شیء دیگر تصور شوند. به طور مثال رنگ از دسته دوم است یعنی رنگ به تنهایی نمی تواند وجود داشته باشد بلکه حتما یک شی لازم است تا رنگ برای آن شی مشخص شود واگر هیچ شیی وجود نداشته باشد رنگ بی معناست؛ اندازه، حجم و ... نیز مانند رنگ از مقوله های دسته دوم هستند.
در نظر ارسطو تمام مقوله های دسته اول به یک مقوله اساسی باز می گردند که ارسطو به این مقوله "اوسیا" یا "جوهر" می گوید[ سعیدی مهر،1376،139] و مقولات دسته دوم که مقوله های غیر متکی به خود هستند به نام "عَرَض" خوانده می شوند و در کل به نُه مقوله باقیمانده از مقولات عشر باز می گردند، بنابراین مقولات عشر عبارتند از جوهر و نُه "عَرَض" که مفهوم هر یک از آنها به صورت خلاصه و کوتاه بیان می شود.
مقولات دهگانه
جوهر:
همانطورکه گفته شد "جوهر" اولین مقوله از مقولات دهگانه است که مقوله های تمام اشیاء و حیوانات به آن منتهی می گردد؛ بنابراین اگر سلسله مقوله های هر یک از اجسام و جانداران را تا انتها پیش برویم در آخر به مقوله "جوهر" می رسیم ؛ یعنی "جوهر" آن چیزی است که درون مایه واصل تمام موجودات مستقل و جانداران است.
منطق دانان برای جوهردر مرتبه اول پنج نوع مشخص کرده و سپس هر نوع را به انواع مختلف تقسیم بندی می کنند تا این تقسیم تمام اجسام و جانداران را شامل شود و جایگاه هر موجود نسبت به جوهر و دیگر موجودات روشن شود.
اعراض:
کمّ: اولین مقوله از اعراض "کمّ" است که معنای لغوی آن "اندازه" و "مقدار" می باشد. بنابراین هر مقوله عَرَضی که دارای مقدار بوده یا قابل اندازه گیری باشد از جنس مقوله "کمّ" به حساب می آید، مانند اعداد، محیط، وزن و .... که همگی قابل اندازه گیری و دارای مقدار هستند.
کِیف: دومین مقوله از اعراض "کِیف" است که کلمه "کیفیت" در فارسی نیز از همین ریشه گرفته شده است؛ "کیف" در لغت به معنای حالت و چگونگی است و هر مقوله ای که به حالت یا چگونگی باز گردد از مقوله کیف خواهد بود؛ به عنوان نمونه سردی یا گرمی اشیاء و یا سفیدی و سیاهی آنها وحتی غمگینی و خوشحالی افراد همگی از مقوله کیف هستند.
وضع: سومین مقوله "وضع" است که کلمه "وضعیت" در فارسی از همین لغت گرفته شده است و در اصطلاح به معنای نسبت یک شئ با دیگر اشیاء و یا نسبت هر جزء با جزء دیگر است؛ برای نمونه از مقوله وضع می توان از راست بودن یا خمیده بودن و یا تمام ویژگی هایی که دارای شدت و ضعف هستند[ سعیدی مهر،1376،139] نام برد.
أین: أین در زبان عربی به معنای کجا و کدام مکان است اما در اصطلاح مقولات عشر به معنای "در جا و مکان مشخصی قرار گرفتن" بکار می رود. بنابراین هر مقوله ای که به جا و مکان اشیاء باز گردد از مقوله أین به حساب می آید. به طور مثال بالا بودن یا درون چیزی بودن و یا زیر چیزی بودن و ... همگی از مقوله این هستند.
متی: متی نیز مانند أین یک لغت پرسشی در زبان عربی است و به معنای کی و چه وقت به کار می رود اما در اصطلاح مقولات عشر به معنای "در زمان خاصی بودن" به کار می رود پس مقوله هایی که مربوط به زمان اشیاء می شود در انتها به مقوله متی باز می گردند به عنوان مثال دیر بودن، زود بودن یا در ساعت خاصی بودن، همگی از مقوله "متی" هستند.
مِلک (جده، له): مقوله بعدی "مِلک" است که کلمه "ملکیت" در فارسی از همین لغت گرفته شده و به معنای دارا بودن و همراه بودن است؛ به عنوان مثال دارای لباس بودن، صاحب خانه بودن و... که حکایت از یک نسبت ملکیت بین دو موجود می کند همگی از مقوله "ملک" هستند.
فعل: "فعل" یا "أن یفعل" یکی دیگر از مقولات عشر است که به معنای تاثیر گذاری یک شئ بر شئ دیگر است یعنی هر اتفاقی که در عالم رخ می دهد به لحاظ فاعلی از جنس مقوله "فعل" است به عنوان نمونه فعل آتش زدن، دزدی کردن و....
انفعال: انفعال یا أن ینفعل دقیقا مقابل فعل است و به معنای تاثیرپذیری است پس هرگاه مقوله فعل وجود داشته باشد حتما مقوله انفعال نیز هست، بنابراین تمام مثال هایی که برای فعل گفته شد در حالت مفعولی مثال برای انفعال است مانند آتش گرفتن، دزدیده شدن و...
اضافه: "اضافه" یا "مضاف" یکی دیگر از مقولات عشر است که از اهمیّت زیادی برخودار است ودرصورت لزوم می تواند تمام نُه مقوله دیگر را در بر بگیرد ؛ مقوله "اضافه" یعنی موضوعی در نسبت با موضوع دیگر معنی و مفهوم پیدا کند، به طور مثال پدر بودن تنها زمان معنی می دهد که فرزندی وجود داشته باشد و گرنه پدر بودن بی معنی است بنابراین رابطه پدر و فرزندی یک رابطه "اضافی" است، یا پر رنگ بودن زمانی معنی می دهد که رنگی باشد و گرنه پر رنگی بی معنی است پس پر رنگی نیز یک مقوله اضافی است.
ارسطو بحث مقولات را هم درآثار منطقی و هم در آثار فلسفی خود مطرح کرده است. او در رساله مقولات، مقولات را از دیدگاه زبانشناختی و منطقی مورد بحث و تحلیل قرار میدهد، زیرا باب تعریفات در منطق به مقولات نیازمند است و ما برای تعریف اشیاء باید اجناس، فصول و نیز اعراض شیی را دقیقاً شناسائی کنیم و اینکار مستلزم طرح مقولات میباشد، البته بهاندازه نیاز در منطق. بنابراین، منظور ارسطو از بحث زبانی مقولات، طبقهبندی اشیای خارجی و تعیین جنس و فصل و اعراض آنهاست. ارسطو نمیخواهد صرفاً بحثی زبان شناسانه و منطقی ارائه دهد، بلکه مقولات برای ارسطو هم کاربرد منطقی دارند و هم کاربرد فلسفی. کاربرد فلسفی مقولات در نظر ارسطوعبارت است از اینکه مقولات حالات بالفعل وجود را در عالم خارج از ذهن نشان میدهند. بهعبارت دیگر مقولات ارسطوئی بیانگر چگونگی فعلیت وجود در عالم خارج هستند. مقولات ارسطوئی صرفاً قالبهای مفاهیم یا حالات تصور ذهنی، ما نیستند.
بر این مبنا میتوان به مقولات ارسطوئی از دو منظر نگریست:
الف: منظر زبانشناختی یا منطقی
ب: منظر هستیشناختی یا فلسفی
مقولات بهلحاظ منطقی و زبان شناختی، صور کلی و مفاهیم کلی اشیاء هستند که این مفاهیم، همان صورت مستقیم اشیاء در ذهن هستند (معقولات اولی). این مفاهیم را ذهن از اشیاء انتزاع میکند. زمانی که یک یا چند ادراک از طریق حس یا باطن برای انسان حاصل میشود، عقل از آن ادراکات، یک مفهوم کلی را انتزاع میکند. بهعبارت دیگر مقولات برای تعریف حدی و رسمی و طبقهبندی اشیاء و تعیین جنس و فصل برای کاربرد زبان شناختی و منطقی بهکار گرفته میشوند. اما مقولات بهلحاظ هستیشناسی و فلسفی البته اگر موضوع هستیشناسی - را جوهر بدانیم - حالات بالفعل وجود را مشخص میکنند. زیرا برای اینکه وجود موجود باشد نیازمند وجود جوهر است. بهعبارت دیگر جوهر خاستگاه وجود است. البته باید توجه داشته باشیم که جنبه هستیشناسی مقولات ارسطو، ظهور و نمود بیشتری نسبت به جنبه زبان شناختی و منطقی دارند.
نکته دیگری که باید ذکر کنم تعداد و کمیت مقولات است. کمیت مقولات هم از جمله مواردی است که باعث اختلاف بین فلاسفه شده است. ارسطو تعداد مقولات را قاطعانه نکرده است. او در رسالههای مقولات و جدل تعداد آنها را ده و در آنالوطیقای دوم تعداد آنها را هشت تعیین کرده است و دو مقوله دیگر، یعنی مِلک و وضع را تحت سایر مقولات ردهبندی میکند. بنابراین او هیچ دلیلی برای انحصار مقولات در ده و یا هشت، ارائه نکرده و بهعبارت دیگر روش تحدید مقولات از نظر ارسطو استقرائی میباشد. کانت بر این روش تحدید مقولات به ارسطو ایراد میکند و چنین میگوید:
«ولی چون او از اصلی پیروی نمیکرد، مرتجلاً مفهومهائی را که بر سر راهش قرار میگرفتند گرد میآورد. بدینسان او نخست ده تا از آنها را پیدا کرد که مقوله نامید. سپس چنین باور داشت که باز پنج تا دیگر را کشف کرده است که تحت نام کلیات خمس به آنها افزود، ولی با این همه جدول او هم چنان ناقص ماند. بهعلاوه چند وجه حسی متی، این، وضع، تقدم، مقارن و هم چنین یک مقوله حرکت در میان آنها موجود است، ولی هیچ یک از اینها به هیچ روی به فهرست تباری فهم تعلق ندارد. بهعلاوه در جدول او مفهومهای اشتقاقی فعل و انفعال تحت مفهوم نخستین آورده شدهاند، حال آنکه برخی مفهومهای نخستین بهکلی فراموش شدهاند.»[ رحمانی، 1382 ، 117]
«بنابراین، نمیتوان گفت که ارسطو استنتاج مقولات را قطعی تلقی کرده است. با وجود این، حتی اگر ارسطو تقسیم مقولات را به ده مقوله تقسیم قطعی به شمار نیاورده باشد دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم که وی فهرست مقولات را بهعنوان فهرستی اتفاقی و تصادفی، عاری از نظم و ترتیب اساسی، تلقی میکرد. بر عکس، فهرست مقولات دارای ترتیبی منظم است؛ یعنی طبقهبندی مفاهیم و انواع اساسی مفاهیمی است که بر معرفت علمی ما حکومت میکنند.» [کاپلستون،1370،321]
بنابراین ارسطو به روش استقراء هشت یا ده مفهوم را کلیترین مفاهیم یعنی مقولات بهشمار آورد.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |